نقش والدین در پرورش هوش هیجانی کودک
یکی از مولفههای مهم هوش هیجانی برخورداری از حس همدلی است؛ یعنی ما باید احساسات طرف مقابل را درک کرده و هر موضوعی را از زاویه دید او نیز بررسی کنیم. افراد همدل حتی به زبان بدن فرد و چهره او هم توجه نشان میدهند. درواقع افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، موقعیتهای مختلف را درک میکنند و مناسب با آن، عکسالعمل نشان میدهند؛ زیرا علاوهبر درک احساسات خود میتوانند احساسات طرف مقابل را هم درک کنند.
به گزارش تهران بهشت، حتما تابهحال درباره «آیکیو» یا همان بهرههوشی نکات زیادی را شنیدهاید و میدانید که اگر کودکی بهرههوشی یا همان آیکیوی بالایی داشته باشد، در بزرگسالی موفقتر خواهد بود. شاید به همین خاطر است که بسیاری از والدین قبل از ورود به مدرسه نگران کیفیت یادگیری فرزند خود و حتی مدرسهای هستند که قرار است او در آنجا درس بخواند. اما بسیاری از ما نمیدانیم تنها داشتن بهرههوشی بالا برای کسب موفقیت کافی نیست و هوش هیجانی یا «ایکیو» عامل مهم دیگری برای موفقیت است. اما منظور از هوش هیجانی چیست و چطور میتوان آن را در فرزندان تقویت کرد. دراین خصوص با دکتر سمیه صالحی، روانشناس و مشاور گفتوگو کردهایم.
تعریف هوش هیجانی
میتوان گفت هوش هیجانی زیرمجموعهای از هوش اجتماعی است؛ یعنی باید احساسات خودمان را بشناسیم و پس از آن به احساسات دیگران توجه نشان دهیم و ضمن ارزیابی آنها، از این اطلاعات استفاده کنیم تا بتوانیم در موقعیتهای مناسب عملکرد مناسب داشته باشیم؛ یعنی بهطور خلاصه میتوان گفت هوش هیجانی عبارت است از: «داشتن و ایجاد ظرفیتی برای شناخت احساسات و هیجانات خود و دیگران و نیز استفاده مفید از این هیجانات برای برقراری ارتباط بهتر با خود و اطرافیان.»
قطعا افرادی که خود را خیلی رک و صادق میدانند و بهراحتی باعث آزار دیگران میشوند، هوش هیجانی پایینی دارند؛ چون فردی با هوش هیجانی بالا در هر موقعیتی ابتدا تمام جوانب را میسنجد تا رفتار متناسبی با جمع و موقعیتی که در آن قرار گرفته است، داشته باشد. بدین ترتیب آنان بهراحتی میتوانند موقعیتهای مختلف را مدیریت کنند؛ زیرا این افراد «خودآگاهی» بالایی دارند و با توجه به اینکه احساسات و هیجانات خود و طرف مقابلشان را میشناسند، رفتار مناسبی هم خواهند داشت؛ چراکه میتوانند احساسات خود را بهخوبی مدیریت کنند، اما افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند، تکبعدی هستند و خطی فکر میکنند؛ مثلا اگر فرزندشان نتواند نمره خوبی بیاورد، دائم او را سرزنش کرده و تصور میکنند فرزندشان بهقدرکافی تلاش نکرده است.
همدلی
یکی از مولفههای مهم هوش هیجانی برخورداری از حس همدلی است؛ یعنی ما باید احساسات طرف مقابل را درک کرده و هر موضوعی را از زاویه دید او نیز بررسی کنیم. افراد همدل حتی به زبان بدن فرد و چهره او هم توجه نشان میدهند. درواقع افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، موقعیتهای مختلف را درک میکنند و مناسب با آن، عکسالعمل نشان میدهند؛ زیرا علاوهبر درک احساسات خود میتوانند احساسات طرف مقابل را هم درک کنند.
برای افزایش هوش هیجانی کودکان نیز باید به آنها کمک کنیم تا بهتر و بیشتر احساساتشان را بشناسند. برای این کار ابتدا والدین خودشان باید احساس همدلانهای با فرزندانشان داشته باشند و به آنها اجازه دهند احساساتشان را بروز دهند؛ مثلا درمقابل کودکی که میگوید خسته است و نمیتواند تکالیفش را انجام دهد، نباید گفت که «تنبلی نکن و همین الان مشقهایت را بنویس!» چون قضاوت سریع و تصمیمگیری فوری مانع رشد هوش هیجانی کودک خواهد شد. وقتی ما بتوانیم احساسات فرزندمان را درک کنیم، خود او نیز خیلی راحتتر از احساساتش برایمان میگوید.
مدیریت و رعایت نظم
«خودمدیریتی» و «خودنظمدهی» ازجمله موضوعات مهم در هوش هیجانی هستند که باعث میشوند فرد در زندگی آرامش لازم را کسب کند؛ مثلا اگر کودک نتواند نمره خوبی در یکی از درسهایش بگیرد، باید به او کمک کنیم تا بتواند خود را آرام کند، و البته برای این کار، ابتدا خود والدین باید آرامش خود را حفظ کنند؛ بنابراین «خود نظمدهی» و مدیریت صحیح شرایط باعث موفقیت بیشتر میشود. «خودانگیزشی» نیز یکی دیگر از ویژگیهای برخورداری از هوش هیجانی است؛ مثلا والدینی که به فرزندان خود انگیزه لازم را برای مدیریت احساساتشان میدهند، هوش هیجانی را در آنها تقویت میکنند و بدین ترتیب میتوانند در هر موقعیتی احساساتی را که متناسب با آن زمان و مکان است، از خود بروز دهند.
والدین مربی هیجان
یکی از اهداف پرورش هوش هیجانی این است که والدین بیاموزند چگونه «مربی هیجان» باشند. آنها باید ابتدا بتوانند از احساسات فرزندشان آگاه شوند و بدانند چه زمانهایی فرزندشان خوشحال، ناراحت یا عصبانی است؛ چون در این صورت است که آنان میتوانند احساس فرزند خود را توصیف کنند و مثلا بهجای اینکه به او بگویند: «چرا ناراحتی؟» میگویند: «به نظر میآید عصبانی هستی. میخواهی دربارهاش بیشتر با هم حرف بزنیم؟»
یعنی در مرحله بعد باید هیجان را فرصتی برای افزایش صمیمیت خود با فرزندمان بدانیم و یکی از سادهترین کارها نیز دراینخصوص نشاندادن توجه بیشتر به رویاهای فرزندمان است.
والدین میتوانند به فرزندان خود کمک کنند تا آنان روی احساسات خود اسم بگذارند یا حتی بتوانند آنها را رنگآمیزی کنند؛ مثلا وقتی فرزندتان به شما میگوید عصبانی است میتوانید از او سوال کنید که احساسش دقیقا چه رنگی است؛ چون با این کار ما فرصتی به فرزندمان میدهیم تا او بیشتر با احساساتش روبهرو شود و خودمان نیز بیشتر، احساسات او را درک کنیم؛ مثلا وقتی کودک رنگ عصبانیتش را قرمز میکند، یاد میگیرد هر وقت عصبانی است چه حسی دارد.
برای آشناشدن بیشتر با احساسات، رویاها و تخیلات فرزندمان میتوانیم بهجای اینکه خودمان برای فرزندانمان داستان بخوانیم، از آنها بخواهیم خودشان این کار را انجام بدهند؛ برای مثال آنان میتوانند از رویاها، تخیلات و آرزوهای خود بگویند، ولی نکته مهم این است که والدین نباید به کودکشان بگویند همه حرفهای او تخیل است و واقعیت ندارد. فراموش نکنیم هدف ما این است به کودکمان فرصتی بدهیم تا او زمانی را صرف رویا و آرزوهای خود بکند.
به کودک فرصت شادمانی بدهید
فراموش نکنید سالمترین کودکان «کودکان شاد» هستند؛ پس فرصت شادبودن را از آنان دریغ نکنید و تا میتوانید برای افزایش شادی و خوشحالی آنان که یکی از عوامل مهم برای سلامتی آنهاست، تلاش کنید.
براساس مطالعات، کودکان شاد و سالم در آینده نیز مسئولیتپذیرتر و موفقتر خواهند بود؛ همچنین توجه داشته باشیم هرچه هوش هیجانی بالاتر باشد، هیجانات و احساسات هم بیشتر به ما کمک میکنند تا اطلاعات مربوط به پایه و اساس شادمانی را بیشتر جمعآوری کرده و آنها را اولویتبندی کنیم تا بتوانیم هرچه بهتر و بیشتر نیز از دانستههایمان استفاده کنیم؛ درضمن این را هم فراموش نکنیم کودکانی که هوش هیجانی بالایی دارند، بهتر میتوانند موقعیتهای مختلف را شناسایی کرده و مطابق و متناسب با آن شرایط عمل کنند.
مسئولیتپذیری
هوش هیجانی میتواند باعث تقویت و پرورش حس مسئولیتپذیری در کودکان شود و بدین ترتیب فرزندان با مسئولیتپذیری بیشتری پرورش مییابند. برای این کار میتوانیم به آنان بیاموزیم وقتی احساسات منفی سراغشان میآید، خودشان حق انتخاب دارند؛
مثلا اگر عصبانی هستند، میتوانند فورا داد بزنند و عصبانیت خود را به همه نشان دهند و البته بهتر است فرزندانمان یباد بگیرند که مثلا این یک بازی است که هر وقت عصبانی شدند و دوست داشتند داد بزنند، اول از یک تا ده بشمارند، یک نفس عمیق بکشند و یک لیوان آب بنوشند و بعد از آن ببینند آیا هنوز هم دوست دارند داد بزنند یا خیر؟ فراموش نکنیم اگر به روش مناسبی از آنها بخواهیم اینگونه عمل کنند، بچهها نیز خیلی زود به حرف ما گوش میدهند و به ما اعتماد میکنند.
درهرحال دانستن این نکته الزامی است که هیچکدام از ما کنترل کاملی بر محیط خود نداریم، ولی میتوانیم هیجانات خود را کنترل کنیم. کودکان نیز با توجه به مهارتهای هوش هیجانی میتوانند یاد بگیرند هیجانات مثبتتری را تجربه کنند و رفتار مناسبتری هم داشته باشند.
بدین ترتیب آنها نخست از اینکه رفتار خوبی داشتهاند، احساس بهتری نسبت به خود خواهند داشت که نتیجه آن، اعتمادبهنفس بیشتر آنان خواهد بود. درواقع وقتی کودکان اینگونه عمل کنند، اطرافیان هم بیشتر به آنها توجه میکنند و آنان نیز محبوبیت بیشتری نزد اطرافیانشان خواهند داشت؛ پس درنهایت میتوان گفت تقویت هوش هیجانی برابر با افزایش اعتمادبهنفس در فرزندان است.
منبع: مجله موفقیت


ارسال نظر