تماس با ما درباره ما

سکوت امام علی(ع) به جهت حفظ اصل اسلام بود

شیرخانی با اشاره به نقش و جایگاه مردم در سیره سیاسی امیرالمؤمنین(ع) و نگاه ویژه ایشان به جامعه تأکید کرد که حکومت امام علی(ع) دموکرات ترین حکومت تاریخ ابناء بشر بوده است.
سکوت امام علی(ع) به جهت حفظ اصل اسلام بود

به گزارش تهران بهشت؛ سیزدهم ماه رجب سالروز شهادت مولای متقیان مردی از تبار آسمان است، آقایی که گرچه دشمنان و بدخواهان تحمل عدالت خواهی، توجه به نیازمندان و رسیدگی به وضع محرومان او را نداشتند اما هرگز و هرگز و صدها بار هرگز نتوانستند نام و یاد او را از دل های مؤمن جدا کنند.

 

به راستی علی که بود؟ چگونه زندگی کرد؟ و چگونه با مردم رفتار کرد که تا دنیا دنیاست نام و سخنان و مواعظ علی(ع) زنده و پابرجاست و به راستی شیوه حکومت داری و عشق و علاقه ایشان به مردم باید الگو و منش دولت مردان و حکومت داران امروز جامعه باشد.

 

سیره سیاسی امام علی(ع) با توجه به دوران حضرت رسول(ص) و دوران بعد از رحلت ایشان دارای نکات بسیار ظریف و دقیقی است که توجه همگان به ویژه دولتمردان به آن لازم و اساسی است؛ حضرت علی(ع) در دورانی که به دلائل مختلف 25 سال دست از حکومت ظاهری برداشت و بعد از آن در دورانی نزدیک به پنج سال حکومت ظاهری، رفتارهایی داشت که سرشار از راستی، صداقت و عدالت محوری او بود.

 

و چه زیبا گفتند ارکان آسمان ها بعد از شهادت مولای متقیان که «تهدمت و الله ارکان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى قتل على المرتضى قتله اشقى الاشقیاء؛ به خدا سوگند ستون‌هاى هدایت در هم شکست و نشانه‌هاى تقوى محو شد و دستاویز محکمى که میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید پسر عم مصطفى(ص) کشته شد، على مرتضى به شهادت رسید و بدبخت‌ترین اشقیاء او را شهید نمود».

 

شیوه برخورد و مواجه امیرالمؤمنین(ع) با دوستان، مردم عادی و دشمنان نیز در سیره سیاسی ایشان قابل توجه است و می‌تواند الگوی مناسبی برای ما باشد،  به همین مناسبت در سالروز ولادت مولای متقیان حضرت علی(ع)، با «علی شیرخانی» رئیس انجمن مطالعات سیاسی حوزه علمیه قم، طلبه درس خارج حوزه و استاد حوزه و دانشگاه به گفت‌وگو نشسته ایم که متن این گفت‌وگو به شرح زیر است:

 

امروز می خواهیم از سیره سیاسی امام علی(ع) صحبت کنیم؛ اولا بفرمایید منظور از سیره چیست؟

 

در رابطه با سیره سیاسی حضرت امیرالمؤمنین(ع) صحبت کردن و حرف زدن نه برای من بلکه برای همه ابناء بشر بسیار بسیار سخت است و تأکید می کنم چون ایشان یک انسان کامل به تمام معنا است و رفتارهای ایشان به گونه ای است که از درک ما عاجز است، نمی توانیم به صورت هرچند ناقص از سیره ایشان صحبت کنیم ولی از باب این که «آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید» چند جمله ای بیان می کنم.

 

مراد از سیره

 

ابتدا باید بگوییم مراد از سیره چیست و من در این صحبت چه می خوام بیان کنم؟ آن چه در کتب علمی دینی و به ویژه کتب اصول فقه مطرح شده است، سیره عبارت است از استمرار یک روش، شیوه مستمر البته شیوه عملی در میان مردم برای انجام کاری یا ترک کاری. ولی آنچه من می خواهم بیان کنم این سیره و روش عملی برای ترک یا انجام کاری حتما مبتنی بر نظر است.

 

گفته می‌شود حکمت عملی یعنی باید و نبایدها از همان حکمت نظری که هست ها و نیست ها است، استخراج می‌شود، بر این اساس در صحبت های خودم برخی از اوقات ممکن است به قول و کلام و نورانی حضرت امیر اشاره کنم که به عنوان حکمت نظری سیره عملی آن حضرت اشاره داریم.

 

بنده اگر بخواهم مباحثی در ارتباط با حضرت امیرالمؤمنین(ع) بیان کنم باید بگویم که سیره سیاسی ایشان را باید به دو دوره در زمان پیامبر و بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) اشاره کرد و در دوران بعد از رحلت پیامبر خودش به چند مرحله تقسیم می‌شود.

 

رفتارهای امام علی(ع) در دوران پیامبر چه شاخصه هایی دارد؟

 

در زمان پیامبر از همان ابتدایی که در 10 سالگی به ایشان ایمان آورد و در دامن پیامبر بزرگ شد، به اوج کمال انسانیت رسید تا جایی که سخن های زیادی از سوی پیامبر در مورد حضرت علی(ع) مطرح شده تا جایی که همه شنیده ایم حضرت رسول(ص) فرمودند: «من شهر علم هستم ولی علی درآن است پس هرکس می خواهد به این شهر وارد شود باید از در بیاید».

 

امیرالمؤمنین(ع) مشاوری امین و کارگزاری مطیع برای پیامبر بود

 

بنابراین امام علی(ع) به عنوان یک مشاور امین و یک کارگزار بسیار مطیع در برابر پیامبر گرامی اسلام(ص) بود. ایشان می‌فرماید: «انا عبدٌ من عبید محمد(ص)» لذا در این دوران حضرت رسول(ص) هر زمانی که دستوری می داد سیره امام علی(ع) مبتنی بر اطاعت ایشان در هر کاری بود، اعم از جنگ، مسافرت و کارهای دیگری که هر کدام از این ها می‌تواند خودش ابعاد خاصی داشته باشد.

 

با توجه به این که پیامبر گرامی اسلام(ص) خودشان حاکم اسلامی در طول 23 سال بود که البته 11 سال در مدینه حاکم ظاهری بود، اما در طول این 23 سال حضرت امیر در این جا کاملا مطیع و به عنوان یک فرمانده لایق و مشاور بسیار برجسته عمل می کرد.

 

به عقیده شما چرا امیرالمؤمنین(ع) بعد از رحلت پیامبر سکوت کردند؟

 

بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) ما داریم که حضرت امیر مؤیدات بسیار فروان روایی و آیه ای در دست داشت که باید حاکمیت می کرد اما سیره وجود آن مبارک این بود که بالاخره مردم نادانی کردند و سراغ ایشان نرفتند، ضمن این که ایشان حق خود می دانست که حکومت باید به دست توانای خودشان بسط و گسترش پیدا کند تا عدالت را اجرا کند، اما حضرت حکومت را رها کرد.

 

حضرت علی(ع) در این جا ضمن این که محاجه با خلفای آن زمان می کرد، اما تلاش کردند که جامعه اسلامی وحدت خود را حفظ کند؛ مرحوم طبرسی در احتجاج محاجه ایشان با خلیفه اول را به صورت مفصل آورده تا جایی که خلیفه اول پشیمان شد و گفت من الان به مسجد می روم و اعلام می کنم که ما بعد از پیامبر اشتباه کردیم و حکومت متعلق به حضرت علی(ع) است، اما در بین راه خلیفه دوم راه او را بست و او را دو مرتبه پشیمان کرد.

 

حضرت علی(ع) دیدند که مردم به سمت و سوی دیگری رفته اند، لذا سیره عملی شان این بود که اولا با آنها سر مبارزه و جنگ نداشته باشند چون مردم جاهل بودند و یار و یاوری نیز برای حضرت نمانده بود و از طرف دیگر حضرت امیر در نهج البلاغه دارد که اگر اقدام کنم برای گرفتن حق خودم، اسلامی که تازه شکوفا شده و پی ریزی شده و حضرت پیامبر آخرین دین را بسط و گسترش داده چه بسا از بین برود.

 

سکوت امام علی(ع) به جهت حفظ اصل اسلام

 

سیره سیاسی حضرت علی(ع) این جا اهم و مهم کردن است. یعنی اصل اسلام باقی بماند هرچند کجی هایی وجود داشته باشد و از این رو در کلام خودشان آمده است که «من بقای اسلام را ترجیح دادم که این اسلام بماند و موجب تفرقه و فتنه نشوم» لذا حضرت علی(ع) اسلام را حفظ کرد.

 

آیا امام علی(ع) در دوران خانه نشینی اقداماتی برای سامان بخشی به حکومت اسلامی انجام ندادند؟

 

اتفاقا امام علی(ع) در این دوران کارهای بزرگی انجام دادند که در تاریخ ثبت و ضبط شده و که عنایت به آنها لازم و قابل توجه است؛ شما ببینید ایشان علی رغم میل خودشان که خلفای موجود را شایسته خلافت نمی دانستند ولی از مشورت هایی که در راستای حفظ اسلام وحکومت اسلامی بوده است، هیچگاه دریغ نمی ورزیدند.

 

ایشان در این دوران کارهای اجتماعی بزرگی نیز انجام دادند که حفر چاه و وقف آن برای ایتام، آباد سازی نخلستان ها و رسیدگی به امور نیازمندان و کارهای دیگر از جمله آنها است و حضرت علی(ع) هرگز و هرگز سکوتشان به معنای انزوا و گوشه گیری نبوده است.

 

هرکدام از این ها سیره رفتاری حضرت علی(ع) است که می توانیم به نحو مطلوب استفاده کرده و الگو قرار بدهیم و ما نمونه های فروانی از سیره سیاسی داریم. حتی در آن اواخر که بعد از 25 سال خانه نشینی که به آباد کردن نخلستان ها مشغول بود، وقتی معترضین می خواستند که خلیفه سوم را بکشند فرمودند: «شما خلیفه کشی راه نیاندازید» و آن ها را دستور به مدارا می داد.

 

در سیره سیاسی مولای متقیان، مردم از چه جایگاهی برخوردارند؟ به عبارت دیگر رابطه دموکراسی و حکومت علوی چطور تبیین می‌شود؟

 

طبق آن چیزی که در جامعه ما معهود است حضرت امیرالمؤمنین(ع) دموکراتیک ترین انسان در نظام خلقت است و خودشان هم دموکرات ترین حکومت را در همان چهار سال و نیم داشت. یعنی در دوران پیش از خلافت و در آن 25 سال هم مردم و هم حاکم وقت را موعظه می کرد و دغل کاری نمی کرد.

 

توجه ویژه مولای متقیان به مردم

 

به همین دلیل وقتی مخالفین خلیفه سوم به توصیه های ایشان گوش ندادند و از امثال طلحه و زبیر استفاده کرده و عثمان را به قتل رساندند. مردم به در خانه ایشان ریختند و از حضرت خواستار به دست گرفتن حکومت شدند؛  آن زمان مسجد محلی بود که اجتماعات در آن جا صورت می گرفت، لذا امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: اگر می خواهید حکومتی تعیین کنید با چند نفر و سلیقه ای نمی‌شود، بلکه به مسجد بروید و مردم را جمع کنید تا مردم علنا حکومت و حاکم خودشان را تعیین کنند؛ بنابراین سیره امام علی(ع) توجه به مردم و به عبارت امروزی ها دموکراسی کامل بود، نه به صورت سلیقه ای یا مثل استخلاف خلیفه اول نسبت به خلیفه دوم یا شورای شش نفره.

 

ایشان وقتی که به صورت عمومی حکومت را گرفت کاملا دموکرات ترین حکومت را داشت؛ الان در دنیای غرب مفهوم «عدالت» وجود دارد که آقای جان رولز و افرادی به تبعیت از افلاطون این نظریه را مطرح کرده اند، اما شما می بینید حضرت علی(ع) وقتی حکومت را به دست گرفت یکی از مباحث اساسی که داشت این بود که من عدالت را سرلوحه کار خود قرار می دهم و اتفاقا همین عدالت موجب جنگ جمل شد و گروهی که در قتل عثمان هم مؤثر بودند مثل مروان و طلحه و زبیر با پرچم همسر پیامبر و با داعیه خون خواهی خلیفه سوم به میدان آمدند.

 

رفتار امام علی(ع) در جنگ جمل

حضرت علی(ع) در این جا نیز باز هم رفتارهایی که داشت رفتارهای بسیار بسیار دموکراتیک و الهی بود و به هیچ وجه نمی خواست جنگ بکند بلکه با آنها صحبت کرد و می فرمود: «شما آغازگر جنگ نباشید» حتی با زبیر صحبت کردند ولی زبیر هل من مبارز گفت و رفت و در نهایت امام علی(ع) فرمود: یک نفر قرآن بخواند شاید اثر بگذارد و جنگ شروع نشود، اما وقتی لشکر دشمن قاری قرآن را تیر باران کردند، جنگ آغاز شد.

 

در همین جنگ شما ببینید که وقتی زبیر را کشتند، به او نماز خواند و دستور به دفن او دادند یعنی حتی با مخالف خود بر اساس شریعت اسلامی عمل کردند.

 

اگر ممکن است توضیحاتی در ارتباط با سیره سیاسی امام علی(ع) در جنگ صفین و نهروان بدهید.

 

در جنگ صفین که جنگ با لشکریان معاویه بود، یکی از سیره های اساسی شان این بود که معاویه را به صلح و گفت‌وگو دعوت کرد، اما وقتی لشکر دشمن قبول نکرد و حتی آب را بر سپاه امام حسین(ع) بست، جنگ آغاز شد که در این جا سپاه امام حسین(ع) شریعه را از دشمن گرفت، اما خود امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: تا زمانی که جنگ نکردیم دشمنان هم می توانند از این آب استفاده کنند و آب را مسموم نکنید.

 

حضرت علی(ع) هرگز پیمان شکنی نمی کرد

 

وقتی جنگ کرد و کار به مصالحه رسید، به ناچار به مالک اشتر که نزدیکی خیمه معاویه هم رسیده بود، فرمود: برگرد! هرچند مصالحه و آن معاهده طبق آن چیزی که حضرت می خواست انجام نشد و عمرعاص نیرنگ و خدعه ای زد، اما چون پیمان بسته شده بود، حضرت بر عهد خودشان باقی ماندند.

 

در حقیقت پایان جنگ صفین را می‌توان آغاز جنگ نهروان دانست، جایی که خوارج گفتند ما اشتباه کردیم شما پیمانی که با معاویه بستید را بشکنید که حضرت امیرالمؤمنین(ع) بحث لزوم توجه به عهد و پیمان را در قرآن برای این گروه مطرح کردند و فرمودند: من از پیمان خودم برنمی گردم.

 

ایشان حتی در نامه به مالک اشتر در مصر (که مصری ها تلاش کردند این نامه را به عنوان یک سند حکومتی به نام خودشان در سازمان ملل ثبت کنند) فرمودند: «اگر پیمانی بستی که به حق بود و فعلا چیزی بر خلاف آن ندیدی، از پیمان خارج نشو هرچند سر خودت را به خاطر آن از دست بدهی» همین وفاداری باعث شد که خوارجی پدید بیایند که این گروه ابتدا در رکاب امام علی(ع) بودند ولی چون کج فهمی های بسیار فراوانی داشتند و پوسته ونه عمق اسلام را گرفته بودند، به مقابله با حضرت اقدام کنند.

 

باز هم این شیوه الهی را حضرت علی(ع) در رابطه با خوارج داشتند و فرمودند: خوارج تا زمانی که شمشیر علیه حکومت نکشیده باشند ولو این که علیه من صحبت می‌کنند، آزادند و حتی سهم بیت المال آنها را بدهید؛ ولی بعد از طغیان گری با آنها جنگیدند و در همان جا هم ابتدا آنها را توصیه به مدارا کردند. این هم یکی از قله های رفیع حکومت داری است که شاید بتوان گفت تا به حال کسی ندیده است و امیدواریم حضرت صاحب الزمان(عج) ظهور کنند و ایشان ادامه دهنده شیوه جد بزرگ خودشان باشند.

 

رابطه بین سیاست و نیرنگ را تببین کرده و از این منظر به سیره سیاسی امیرالؤمنین اشاره کنید.

 

بگذارید این مسأله را به صورت دیگری بیان کنم؛ یکی از ویژگی هایی که ایشان داشتند بحث صراحت و صداقت است که یکی از بحث های مهم محسوب می‌شود و این صراحت و صداقت به گونه ای شد که خیلی ها می گفتند حضرت علی(ع) از سیاست چیزی سر در نمی آورد.

 

نگاه کنید! سیاست اسلامی یعنی رسیدگی به امور مسلمان ها، توجه به امنیت و سلامت آنها در حالی که فریب و نیرنگی هم در کار نباشد که این مسأله در سیره امام علی(ع) نمود روشنی داشت و حال آنکه برخی که معاویه را فردی سیاست مدار می دانستند، خبر ندارند که او از فریب و نیرنگ برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کرد که این مسأله در اسلام مورد قبول نیست.

 

سیاست دروغین معاویه

 

وقتی مردم آن دوران نیز معاویه را سیاس تر از حضرت علی(ع) دانستند، کار به گونه ای شد که ایشان در خطبه 200 نهج البلاغه نکات مهمی را بیان کردند، این سخنرانى پس از جنگ صفّین در شهر کوفه در سال 38 هجرى ایراد شد و از جمله فرمودند: «وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیَةُ بِأَدْهَى مِنِّی وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ، وَ لَوْ لَا کَرَاهِیَةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ وَ لَکِنْ کُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ کُلُّ فُجَرَةٍ کُفَرَةٌ وَ لِکُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ یُعْرَفُ بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ وَ اللَّهِ مَا أُسْتَغْفَلُ بِالْمَکِیدَةِ وَ لَا أُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِیدَة».

 

در این جا حضرت علی(ع) سیاست دروغین معاویه را یادآور شده و فرمودند: «سوگند به خدا، معاویه از من سیاستمدارتر نیست، امّا معاویه حیله گر و جنایتکار است، اگر نیرنگ ناپسند نبود من زیرک ترین افراد بودم، ولى هر نیرنگى گناه، و هر گناهى نوعى کفر و انکار است، روز رستاخیز در دست هر حیله گرى پرچمى است که با آن شناخته مى شود. به خدا سوگند، من با فریب کارى غافلگیر نمى شوم، و با سخت گیرى ناتوان نخواهم شد».

 

متشکریم از این که فرصت خود را در اختیار ما قرار دادید.

 

بنده هم از شما متشکرم، اما این نکاتی که بیان کردم قطرات بسیار ریزی بود از دریای بی کران سیره سیاسی حضرت امیرالمؤمنین(ع) که بنده در این چند دقیقه خدمت شما گفتم و امیدواریم دیگر رهپویان ایشان این قطرات را بیشتر و بیشتر بنمایانند.

منبع: خبرگزاری شبستان

 

ارسال نظر

پربازدیترین ها

آخرین اخبار